.:: دست نوشته های یک دانشجو ::.

بلایی که دهه 70 بواسطه مدیریت تکنوکرات ها بر سر اقتصاد ایران آمد، تکرار می شود؟

یکی از نقدهای مهمی که طی 4 ماه گذشته به عملکرد دولت یازدهم وارد شده است، اولویت دادن به عرصه دیپلماسی جهت بهبود اوضاع اقتصاد داخلی است. مساله ای که منجر شده تا محمد جواد ظریف و بیژن زنگنه در عمل به پرکار ترین وزرای دولت یازدهم تبدیل شوند و اولی با تعلیق موقت بخشی از تحریم ها و دومی با فروش نفت بیشتر، مسیر اداره دولت توسط رییس جمهور را راحت تر سازند.

اما در این باره آنچه که می تواند به عنوان یک «زنگ خطر» و هشدار برای اقتصاد کشور مطرح باشد، تلاش ناخواسته جهت آسیب پذیر کردن اقتصاد ایران به بازارهای جهانی و بویژه تحریم هاست چرا که این روند در عمل منجر به وابستگی بیشتر اقتصاد تک محصولی ایران به نفت خواهد شد و نتیجه این رویکرد خطرناک می تواند با اعمال تحریم های جدید توسط غرب چه در زمینه تحریم های نفتی و چه در دیگر زمینه های مرتبط، خود را نشان دهد.

در این باره دکتر روحانی رییس جمهور روز یکشنبه در مجلس در دفاع از این رویکرد (افزایش صادران نفت) و نگاه دولت جدید به بودجه سال 93 گفت:

«محدود شدن صادرات نفت نیز که باعث کاهش درآمد دولت (گذشته) شد از دیگر عوامل ایجاد تورم در کشور بود ... روند نزولی بودجه به قیمت‌های ثابت به ویژه در حوزه سرمایه‌گذاری نیازمند تغییر است بر همین اساس تلاش کردیم تا منابع بودجه عمومی افزایش پیدا کند که در این راستا "افزایش درآمدهای نفت" و مالیات را در دستور کار قرار دادیم. با "افزایش درآمدهای نفت" و مالیات حجم بودجه عمومی دولت در سال آینده به بیش از 195 هزار میلیارد تومان رسیده است و این یعنی حدود 50درصد افزایش نسبت به عملکرد امسال ...  تحرک فعالیت‌ها در بخش نفت و گاز قابل توجه است و نوید خوبی را برای سال آینده می‌دهد.»

این در حالی است که هفته گذشته نیز بیژن زنگنه وزیر نفت، در گفتگو با نشریه امریکایی فایننشال تایمز بر رویکرد دولت جدید مبنی بر افزایش فروش نفت برای اداره کشور تحت هر شرایطی تاکید کرده بود.

در این باره فایننشال تایمز نوشت: ایران تهدید به ایجاد جنگی نفتی کرده و گفته است که قصد افزایش تولید نفت بدون توجه به انچه اوپک می گوید، را دارد.

زنگنه گفت: « تحت هر شرابطی ما به 4 میلیون بشکه در روز می رسیم، حتی اگر قیمت نفت به زیر 20 دلار برسد.»

به گفته بسیاری از کارشناسان اقتصادی، یکی از علل آسیب پذیری اقتصاد ایران در سالهای اخیر از تحریم ها، تک محصولی بودن صادرات ایران و تکیه بیش از اندازه به فروش نفت و کسب در آمد برای دولت جهت اداره کشور  بوده است، موضوعی که منجر شد تا با اعمال تحریم های نفتی و بانک مرکزی غرب علیه ایران در دولت گذشته، بخشی از درآمد دولت با مشکل مواجه شود و به تبع آن، ثبات اقتصاد کشور تا حدی قابل توجهی از بین برود.

این موضوعی است که البته نزدیک به دو دهه قبل نیز مورد هشدار رهبر معظم انقلاب به مسئولان وقت قرار گرفته بوده است. حضرت آیت الله خامنه ای در نخستین روز سال92 در جمع زوار حرم رضوی علیه السلام در این باره فرمودند:

«تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابسته‌ی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامه‌های اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم  كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! بله، ميشود؛ بايد دنبال كرد، بايد اقدام كرد، بايد برنامه‌ريزی كرد. وقتی برنامه‌ی اقتصادی يك كشور به يك نقطه‌ی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه‌ی خاص تمركز پيدا ميكنند. بله، تحريمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را كه دشمن ميخواست؛ كه من حالا اين مسئله را شرح خواهم داد. اين در مورد كار اقتصادی بود.»

نکته جالب آنکه تعبیر «تکنوکراتها» که در این باره توسط رهبر معظم انقلاب بکار رفته است، به دوره ای اشاره دارد که دولت سازندگی و در راس آن هاشمی رفسنجانی اداره کشور را بر عهده دارد و اساسا بسیاری از نیروهای اقتصادی بکار گرفته شده در دولت فعلی نیز سابقه مدیریت کلان اقتصادی در همان دولت را دارند، از جمله بیژن زنگنه وزیر نفت دولت حسن روحانی و محمد خاتمی که در دولت هاشمی نیز عهده دار تصدی وزارت نیرو بود.

گفتنی است، چندی قبل روزنامه اعتماد که از رسانه های اصلی حامی دولت جدید است، با انتشار ویژه نامه ای تحت عنوان «دولت نوپای تکنوکرات ها» به حمایت از کابینه حسن روحانی پرداخته بود.

در مجموع آنچه که بیش از همه حایز اهمیت است، نگرانی از تکرار تجربه تلخ دوره ای است که «تکنوکرات ها» با وابستگی بیش از اندازه اقتصاد ایران به نفت و آسیب پذیر کردن آن نسبت به تحریم ها و تحولات عرصه بین الملل، منجر شدند تا نزدیک به دو دهه بعد زمانی که غرب به تشدید سیاست های خصمانه و تحریم های اقتصادی علیه ایران روی آورد، بیش از همیشه مردم اقتصاد داخلی از این موضوع متضرر شود، حال باید بار دیگر به نظاره نشست و دید اشتباه بزرگ اقتصادی تکنوکرات ها در دهه 70 تکرار خواهد شد و مردم ایران در سالهای آینده اثرات مضر آن را حس خواهند کرد یا از این تجربه بزرگ درس عبرت گرفته می شود و در کنار روند عادی صادرات نفت، فکری به حال تقویت افزایش صادرات غیر نفتی و تلاش برای کاهش پیوند بودجه سالانه و فروش نفت می شود یا خیر؟


برچسب‌ها: افزایش وابستگی به نفت, تکنوکرات
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۲ساعت ۱۰:۲۲ ق.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

پنج برداشت از سخنان مهم رهبر معظم انقلاب در مشهد

بیانات مقام معظم رهبری در نخستین روز سال 92 در مشهد مقدس، حاوی نکات متعدد و مهمی بود که تفصیل همه آنها فرصت زیادی می طلبد، لذا در این مجال کم، به طور مختصر به چند مورد اشاره می شود:

1. حماسه سیاسی اول سال حماسه سیاسی، آن بخش از بیانات رهبر انقلاب بود که با اشاره به تهدیدهای نظامی رژیم صهیونیستی فرمودند: "اگر غلطی از آنها سر بزند ، جمهوری اسلامی ایران ، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد."

این مدل سخن گفتن با جریان استکبار، فارغ از آنکه تنها از یک پشتوانه دینی و معنوی محکم بر می آید، مرهون 34 سال مقاومت و پایداری  است؛ به بیان دیگر یک نظام سیاسی که تنها 3 دهه از تاسیس آن می گذرد، علیرغم همه مشکلات، تحریم ها و سنگ اندازی های داخلی و خارجی تا جایی پیش رفته است که نه تنها در برابر دو قطبی غرب و شرق در جهان می ایستد، بلکه با تبدیل شدن به یک قدرت فرامنطقه ای، چهارمین ارتش نظامی جهان را "تحقیر" می کند و این همان دیپلماسی است که خیلی ها سعی کردند با "نامه 2003"، "طرح ائتلاف با طالبان در سال 80" و "پلمپ کردن همه تاسیسات هسته ای" نابودش کنند، اما به مدد الهی و پشتوانه توده های عظیم مردم، امروز جمهوری اسلامی ایران یکی از شاه کلیدهای اصلی حل معادلات جهانی است.

2. اشاره ظریف رهبر انقلاب به ناکارآمدی و خودباختگی "تکنوکرات ها" هم در نوع خود برای امروز ما که عده ای با افتخار خودشان را تکنوکرات وصف می کنند، باید درس آموز باشد.

ایشان با یادآوری لزوم جدایی اقتصاد کشور از نفت، فرمودند: "17-18 سال قبل به دولت وقت گفتیم کاری کنید که بتوانیم چاه های نفت را که هر وقت اراده کردیم ببیندیم اما آقایان به قول خودشان تکنوکرات لبخند زدند که مگر می شود؟"

این اظهارات از آنجا بسیار مهم است که بعد از روشن شدن آفات متعدد حاکمیت تکنوکرات ها بر کشور، باز هم عده ای که در عمل بارها پایبندی خود را به تکنوکراسی ثابت کرده بودند، در مقام نظر هم  از تکنوکرات بودن خود دفاع می کنند و از قضا خود را برای اداره کشور در 8 سال آینده آماده می کنند و بدتر آنکه برخی دیگر نیز به ائتلاف با آنها ادامه می دهند.

3. نکته بسیار مهم دیگر بیانات رهبر انقلاب، تاکید ایشان بر لزوم انتخاب "اصلح" در انتخابات ریاست جمهوری بود. ایشان فرمودند: "تشخیص مردم در شناخت اصلح مهم است و مردم باید با تحقیق از افراد مورد اطمینان و دقت در کاندیداها ، به فرد اصلح برسند ."

این اظهارات خط بطلانی دوباره بر همه تحلیل هایی بود که در دوگانه "صالح مقبول و اصلح نامقبول"، الویت را به صالح مقبول می داد و در عمل اصلح را حذف می کرد؛ هر چند تجربه نیز نشان داده که همواره صالح مقبول، مقبول هم نیست و گزینه اصلح است که مقبول تر از صالح می باشد.

این دوگانه را از سال 84 بیشتر به یاد داریم، زمانی که احمد توکلی، علیرضا زاکانی، حسین فدایی و ... با جمع شدن پشت سر آن فردی که امروز خود را با افتخار تکنوکرات می داند، او را صالح مقبولی می دانستند که باید از او حمایت شود چون رای بیشتری دارد! هر چند در عمل آن فرد مقبول هم نبود و از میان 7 نفر چهارم شد. برای مثال این سخن توکلی را بخوانید.

این اختلاف در انتخابات مجلس نهم نیز ادامه داشت. جبهه متحد اصولگرایان با همین منطق اعلام کرد در نظرسنجی ها کسانی که جلوتر از دیگر کاندیداها باشند را در لیست نهایی می گذارد  (توجه به مقبولیت افراد بدون توجه به صالح یا اصلح بودن آنها) و در نتیجه، افرادی مانند مرتضی آقاتهرانی، محمد سلیمانی، علی اصغر زارعی، محمود نبویان و ... از حضور در این لیست جا ماندند تا به جای آنها اسد الله بادامچیان، محمد رضا باهنر، علی اصغر خانی و خیلی های دیگر لیست جبهه متحد را پر کنند، هر چند تجربه نشان بسیاری از آنها هم اصلح نبودند و هم نا مقبول!

 اما این اختلافات در انتخابات پیش رو نیز ادامه دارد، تا جایی که آقای حسین مظفر رییس ستاد انتخاباتی 2+1 می گوید هر کس در نظرسنجی ها جلوتر باشد را کاندیدای نهایی می کنیم؛ لذا طبیعی است آقای مدعی تکنوکرات بودن در این ائتلاف یک محور اصلی باشد و بسیاری از افراد خوشنام، بی ادعا و در عین حال گفتمان محور، حتی روی خوشی نیز به این ائتلاف نشان ندهند.

لذا یادآوری هشدارهای چندباره بزرگانی چون آیت الله مصباح و آیت الله خوشوقت در این باره نیز خالی از لطف نیست.

آیت الله مصباح یزدی همواره بر انتخاب فرد اصلح تاکید داشته و انتخاب اصلح را فقط یک مشی سیاسی، بلکه یک تکلیف الهی دانسته اند.

مرحوم آیت الله خوشوقت نیز می فرمودند که نباید از ترس رای نداشتن اصلح، سراغ صالح (مقبول) برویم و در نهایت کشور را بدهیم دست خائنین و افراد بی‌کفایت.

4. تاکید مجدد رهبر انقلاب بر سری بودن رای خود نیز پیام آشکار دیگری برای برخی جریان ها و افراد سیاسی اصولگراست که طی سالهای اخیر بارها و بارها در جمع های مختلف حزب اللهی و نیمه خصوصی، با هزینه کردن نادرست و غیر شرعی از رهبر انقلاب در صدد تراشیدن وجهه ای برای خود بوده اند.

چه آنهایی که قبل از انتخابات 84، نقل دائم تمام محافل شان این بود که به فلانی رای بدهید چون نظر رهبری هم همین است! و چه آنهایی که  در انتخابات مجلس نهم هر کجا نشستند از این گفتند که ما می دانیم و شما نمی دانید که نظر رهبر انقلاب لیست فلان است! این گزاره آنقدر در محافل مختلف تکرار شد که البته خودشان مجبور به تکذیب آن شدند اما امید است این مساله درسی شود برای همه آنهایی که از مدتها قبل می خواهند القا کنند در ائتلاف 2+1 چون دو نفر از مشاوران رهبر انقلاب حضور دارند، پس نظر نهایی ایشان هم خروجی ائتلاف است!

آقایان! توجه کنید که ایشان علنی فرمودند: "هرگونه سخن یا اظهار نظر ی مبنی بر اینکه رهبری به فرد خاصی نظر دارد ، نادرست است."

5. و آخرین نکته بسیار مهم در سخنان رهبر انقلاب، اشاره ایشان بر ویژگی های رییس جمهور آینده بود. ایشان تصریح کردند: "رئیس جمهور آینده باید ضمن اینکه دارای امتیازات رئیس جمهور قبلی باشد ، از نقاط ضعف او نیز به دور باشد ."

این اظهارات شفاف، نشان می دهد مساله "ارتجاع گفتمانی" به قبل از سوم تیر 84 کاملا از نظر رهبر معظم انقلاب نیز امری مردود و مذموم است و ایشان بر این مساله تاکید وافری دارند.

تاکید معظم له بر اینکه رییس جمهور آینده دارای نقاط مثبت رییس جمهور کنونی و منهای نقاط ضعف آن باشد، یعنی انتخاب ملت در سال 84 و حاکم شدن گفتمان سوم تیر، مسیری است که باید ادامه پیدا کند و در این بین اگرچه رییس جمهور دچار ضعف ها و حواشی متعددی شد و در ادامه مسیر، بعضا پر از اشتباهات بزرگ بود، اما اصل گفتمان سوم تیر و انتخاب ملت در سال 84 یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی است و باید آن مسیر ادامه پیدا کند.

گفتمان سوم تیر 84 همان گفتمان 22 بهمن 57 بود که در قالبی دیگر بازتولید شد، بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب از جمله عدالتخواهی توام با معنویت، کارآمدی، توجه به مستضعفین، استکبار ستیزی، ساده زیستی، مردم گرایی و ... دالهای شناور تشکیل دهنده این گفتمان هستند که انشالله باید در انتخابات 92 نیز ادامه یابند و اگر محمود احمدی نژاد در برهه هایی از این مولفه ها فاصله گرفت، رییس جمهور بعدی باید با تشکیل یک دولت انقلابی تر، در صدد رفع این نواقص باشد نه آنکه تغییر مسیر در دستور کار قرار گیرد و با منفعل شدن در برابر "دید گفتیم" های فتنه گران و ... از دستاوردهای این سالها عقب نشینی صورت گیرد.

این یعنی نباید به ارتجاع گفتمانی که تکنوکرات ها، سکولارها، توسعه گرایان و ... در صدد آن هستند دچار شد و "باید انتخاب مردم در انتخابات ریاست جمهوری نشانگر پیشرفت و تکامل و انتخاب بهترین ها در هر دوره نسبت به دوره های قبل باشد ."


برچسب‌ها: سخنان رهبر انقلاب در مشهد, تل آویو, حیفا, تکنوکرات
+ نوشته شده در  جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ساعت ۳:۳۴ ق.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

وقتی‎ میگوییم تکنوکرات‎ها گفتمان ‎انقلاب را نمی‎فهمند از چه سخن می گوییم؟

        تلاش برای تلفیق گفتمان هاشمی و خاتمی برای اداره کشور ارتجاع است

خواندن این مطلب به همه آنهایی توصیه می شود که همچنان درباره نگرش کلان محمد باقر قالیباف به اداره کشور سوالاتی دارند و شاید هم تصور می کنند او می تواند یک فرد گفتمان محور و انقلابی باشد:

1. تاكيدات مکرر رهبر معظم انقلاب طي سالهاي اخير پيرامون آسيب شناسي پيشرفت كشور نشان مي دهد آنچه مورد نظر معظم له مي باشد، "پيشرفت توام با عدالت" است. اين تعبير در تعارض مستقيم با مفهوم "توسعه" است كه در بطن خود  شامل "پيشرفت نامتوازن و تقليدي" است و اين نه تنها مطلوب نظام جمهوري اسلامي نيست كه مي تواند به مثابه آفت و چالشی بزرگ براي آينده نظام محسوب شود.

ابن موضوع آنقدر در اندیشه رهبر انقلاب آشکار است که ایشان تاکید می کنند حتی از بکار بردن لفظ توسعه نیز ابا دارند. به عنوان مثال در 10 آذرماه 1389 و در نخستين نشست اندیشه‌های راهبردی پيرامون تفاوت هاي ماهوي "پيشرفت" و "توسعه" تصریح می کنند:

 "كلمه‌ى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمه‌ى «توسعه» را به كار ببريم. علت اين است كه كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛ اين مفهوم عبارت است از «پيشرفت.»"

                   

 2. از سوی دیگر بیانات سالهای اخیر رهبر معظم انقلاب در این باره تنها محدود به نفي مدل توسعه غربي و غير بومي نبوده است و ايشان نداشتن فهم صحيح برخي نخبگان سياسي از اين مساله را "خطرناك" توصيف كرده اند. به عنوان مثال در 15 ارديبهشت 1386 در جمع دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد مي فرمايند:

 "امروز در چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، مدل پيشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربى‏ها براى ما درست كرده‏اند، دنبال و تعقيب كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛ چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است ... ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى - ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است. چرا ميگوئيم اسلامى و چرا ميگوئيم ايرانى؟ اسلامى به خاطر اينكه بر مبانى نظرى و فلسفى اسلام و مبانى انسان‏شناختى اسلام استوار است. چرا ميگوئيم ايرانى؟ چون فكر و ابتكار ايرانى، اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملتهاى ديگر هم بود. اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا ميتواند اين الگو را تهيه و فراهم كند. پس الگوى اسلامى ايرانى است."

 3. دکتر محمد باقر قاليباف شهردار تهران كه در افكار عمومي بيش از هر چيز به عنوان يك چهره اجرايي شناخته مي شود در زمستان سال 1387 با انتشار مقاله اي با عنوان "دولت توسعه و ضرورت هاي شكل گيري آن در ايران"  به آسيب شناسي نظري عقب ماندگي جامعه ايران پرداخت و در نهايت با محور قرار دادن توسعه، از ضرورت رسيدن به آن و تشكيل يك دولت توسعه گرا در ايران سخن گفت. وي نوشت:

"اگر توسعه ضرورتي حتمي براي كشور ماست، راه تحقق آن در دولت نهفته است، تنها نوعي خاص از دولت، يعني دولت «توسعه‌گرا». تحقق چنين دولتي نيز نيازمند دگرگوني‌هايي در درون انديشه و ساختارهاي شكل‌دهنده و جهت‌دهنده دولت است كه مي‌توان در يك كلام به آن «توسعه دولت» اطلاق كرد. نتيجه نهايي آنكه، توسعه نيازمند دولت توسعه‌گرا است و دولت توسعه‌گرا نيازمند توسعه دولت است."

چند ماه بعد، در ارديبهشت ماه 88 رهبر معظم انقلاب در جمع مردم كردستان سخنان مهمي را درباره توسعه، پيشرفت و تفاوت هاي بنيادين اين دو مفهوم ارائه كردند. هر چند در آن برهه به علت نزديك بودن انتخابات دهم رياست جمهوري، اين سخنان كه مسلتزم تامل و تبیین بيشتر نخبگان بود، مهجور ماند و كمتر مورد توجه قرار گرفت اما بازخوانی بخشی از بیانات آن روزهای رهبر انقلاب که در 27 ارديبهشت 88 در جمع دانشجويان استان كردستان ارائه شد، همچنان راهگشاست:

"وقتى ميگوئيم پيشرفت، نبايد توسعه‏ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سياسى و جهانى و بين المللى حرف رائجى است. ممكن است پيشرفتى كه ما ميگوئيم، با آن چه كه امروز از مفهوم توسعه در دنيا فهميده ميشود، وجوه مشتركى داشته باشد - كه حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، كلمه‏ى پيشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد كه با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبايستى اشتباه بشود ... غربى‏ها يك تاكتيك زيركانه‏ى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه‏يافته، در حال توسعه و توسعه‏نيافته."

ايشان در ادامه فرمودند:

"در وهله‏ى اول انسان خيال ميكند توسعه‏يافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفته‏اى برخوردار است، توسعه‏نيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت؛ در حالى كه قضيه اين نيست. عنوان توسعه‏يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى‏آيد، يعنى در حال توسعه و توسعه‏نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه‏ى ارزش‏گذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى!  با همه‏ى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‏گيرى سياسى‏اش؛ اين توسعه‏يافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعه‏نيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست. اين جورى ميخواهند معنا كنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است!"

رهبر معظم انقلاب در تبيين بيشتر اين مساله فرمودند:

"در مجموعه‏ى رفتار و كارها و شكل و قواره‏ى كشورهاى توسعه‏يافته‏ى غربى، نكات مثبتى وجود دارد ... كه اگر بناست ما اينها را ياد هم بگيريم، ياد ميگيريم؛ اگر بناست شاگردى هم كنيم، شاگردى ميكنيم؛ اما از نظر ما، مجموعه‏اى از چيزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه‏ى غربى شدن، يا توسعه‏يافته‏ى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است."

  4. كمتر از 4 سال بعد از انتشار مقاله شهردار تهران درباره دولت توسعه گرا در سال 87، نشريه همشهري ماه در شماره مهرماه 1391 خود، در اقدامي معنادار به بازنشر مجدد اين مقاله پرداخت.

در حالي كه طي اين مدت رهبر انقلاب به كرات و صراحتا درباره اين موضوع سخنان مهمي را ايراد كرده اند، انتشار مجدد اين محتوا آن هم در يكي از مجلات زير نظر شهرداري تهران نشان مي دهد تفاوت نگاه برخي مسئولان اجرايي كشور با رهبر معظم انقلاب در برخي رويكردهاي كلان گفتماني تا چه اندازه آشكار است.

 5. شهردار تهران در اين مقاله كه با عنوان "چرا دولت در ايران بايد توسعه گرا باشد؟" بازنشر شده، اگرچه بیان داشته که توسعه نمي تواند في النفسه به عنوان يك هدف براي جمهوری اسلامی مطرح باشد و بايد با يك نگاه بومي و ديني به آن نگريست اما در جاي جاي ديگر اين مقاله با استناد به برخي منابع سکولار، ترجمه اي و غير بومي، نتيجه مي گيرد بايد يك دولت توسعه گرا در ایران روي كار بيايد، دولتي كه "خصلتي عميقا توسعه‌گرايانه داشته باشد" و البته توضيح نمي دهد تعريف خصلت عميق توسعه گرايانه آن دولت در ایران چيست و این تعریف چه تفاوتی با تعاریف اونز، اپتر، لفت ویچ، هانتینگتون، جانسون و ... از دولت توسعه گرا دارد؟

به عبارت دیگر آقای قالیباف تلاش می کند تا هم از ضرورت دولت توسعه گرا در جامعه ایرانی سخن بگوید و هم با نقد برخی وجوه منفی توسعه، آنچه مدنظر دارد را "متعادل" نشان دهد اما مشخص نیست اصرار وی بر بکار بردن تعبیر توسعه چیست و عبارت پیشرفت که رهبر معظم انقلاب آن را به عنوان بدیلی برای توسعه تجویز کرده اند، دارای چه اشکالی است شهردار تهران از بکارگیری آن استنکاف می کند؟

هم چنین توجه به این نکته ضروری است که در مباحث مربوط به گفتمان شناسی، نمی توان اثرات دال مرکزی یک گفتمان را بر دال های فرعی آن بی تاثیر دانست و در این جا نیز نمیشود دال مرکزی یک گفتمان را "توسعه" در نظر گرفت اما همزمان از دال های فرعی آن مانند "نقض عدالت"، "پیشرفت نامتوازن"، "ترویج سکولاریزم"، "عرفی شدن دین" و ... چشم پوشی کرد، اما در سراسر مقاله شهردار تهران کمترین توجهی به این مساله نشده و در مقابل با توسل به برخی عبارات کلی و شعارگونه، سعی در تعدیل و جراحی مفهوم توسعه آشکار است.

 6. آنچه پس از مطالعه يادداشت مذکور، هر فرد دلبسته به گفتمان انقلاب را بيشتر نگران مي سازد، اشاره صريحي است كه شهردار تهران به ويژگي هاي سياست خارجي يك دولت توسعه گرا مي كند. وي در بخشهای پایانی نوشتار خود آشكارا از لزوم تنش زدايي در عرصه سياست خارجي سخن مي گويد و مي نويسد:

 "شرط استفاده از اين فرصت‌ها آن است كه دولت موفق شود گونه‌اي سياست خارجي معقول را در فضاي بيروني مديريت كند، سياست خارجي‌اي كه در آن مسئله زمينه‌سازي براي توسعه، محور باشد. رهاشدن سياست خارجي از ديدگاه‌هاي تهديدگرايانه مصرف، گامي مهم در اين مسير است. دولت توسعه‌گرا در سياست خارجي خود، به گذر از ديدگاه‌هاي احساساتي به سوي واقع‌گرايي نيازمند است؛ اين گذار را مي‌توان رنسانس سياست خارجي ايران ناميد. رنسانسي كه در نهايت، ميزان تنش با دنياي بيرون را براي ايران كاهش مي‌دهد. اين تنش‌زدايي، بسياري از فرصت‌ هاي موجود در محيط بين‌المللي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد، فرصت‌هايي كه نياز ضروري ايران در روند توسعه هستند."

اين مساله آنگاه معناي بيشتري پيدا مي كند كه به خاطر آوريم  آقای قاليباف در 17 خرداد 84 زماني كه به عنوان يكي از كانديداهاي رياست جمهوري نهم در جمع دانشجويان دانشگاه اصفهان براي ارائه مواضع خود حاضر شده بود، درباره ديپلماسي و نوع سياست خارجي مورد نظر خويش در موضوع هسته اي به دفاع از رويكرد دولت خاتمي پرداخته و گفته بود:

"روشي كه دولت (اصلاحات) در بدست‌ آوردن اين انرژي دنبال كرده است بسيار مناسب و منطقي است و بايد همين سياست دنبال شود."

 7. اما ريشه هاي نظري طرح دولت توسعه گرا چيست؟ آيا شهردار تهران اولين فردي است كه نسخه دولت توسعه گرا برای جامعه ایرانی را ارائه كرده يا پيشينه اين مساله را بايد در جاي ديگر مشاهده كرد؟

از منظر تاريخي، بسياري از كشورهاي توسعه نيافته بعد از جنگ جهاني دوم به طور جدي درگير مساله توسعه شدند اما تاملي در اين باره نشان مي دهد اين مدل هاي تكراري براي توسعه كشورهاي جهان سوم نه تنها هيچ گاه نتوانست متضمن پيشرفت واقعي اين كشورها شود كه بعضي از اين دولت ها تنها در ظاهر توانستند با اتكا به برخي صنايع مونتاژ محور به لحاظ مادي خود را پيشرفته نشان دهند اما به همان ميزان از نظر محتوايي دچار عقب ماندگي و وابستگي و از منظر هویتی و فرهنگی دچار استحاله و پسرفت شدند؛ بگونه اي كه وضعيت امروز آنها نيز نويده دهنده يك كشور قدرتمند در معادلات جهانی نيست و اين خود دليلي براي مردود بودن اين نوع نگاه به مقوله توسعه مي باشد و این جدای از وضعیت بسیاری از کشورهای امریکای لاتین است که در حین تلاش برای توسعه یافتگی خود با توسل به این مدل های تکراری، دچار ورشکستگی اقتصادی نیز شدند.

8. نکته مهم دیگر آنجاست كه رهبر معظم انقلاب در 18 شهريور ماه 88 و در ديدار با اعضاي هيئت دولت موضوع عبور از توسعه و تلاش برای تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را در دولت می دانند. ایشان مي فرمايند:

"طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى، به نظر من در هيچ جائى جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فكر ميكند كه كجا اين كار را ميشود انجام داد، به نظر ميرسد تنها جائى كه ميتواند اين را انجام بدهد، همين دستگاه‌‌‌‌‌‌هاى دولتى است. واقعاً از افراد متفكر هم استفاده بشود و بنشينند الگوى پيشرفت را طراحى كنند. چون اين دهه، دهه‌‌‌‌‌‌ى پيشرفت و عدالت است. ما پيشرفت را با عدالت با هم آورديم؛ يعنى درست نقطه‌‌‌‌‌‌ى مقابل آن چيزى كه در دنياى مادىِ امروز مطرح است."

اما شهردار تهران در مقاله خود "دولت را متور محركه توسعه" مي داند و مي نويسد:

"در شرايط كنوني و پرتو تحولات سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شكل‌گيري دولت توسعه‌گرا حداقل انتظار نخبگان كشور از نظام اسلامي است تا موتور توسعه كشور با سرعت و دقت، اهداف چشم‌انداز را دنبال كند."

 9.  نكته مهم ديگر آنجاست كه مشابه محتوای مقاله آقای قالیباف که بر ضرورت دولت توسعه گرا در ایران تاکید می کند، تنها از سوي وی و نشريات وابسته به شهرداری تهران در رسانه هاي داخلي بازتوليد نشده است بلكه این مساله معمولا یکی از موارد مورد علاقه جریان های غرب زده داخلی بوده و در طول دوران حاکمیت اصلاح طلبان نیز بارها تکرار شده بود. حتی طی سالهای اخیر نیز می توان ردی از این نوع تفکر را در آثار مکتوب رسانه های آنها دید چنان که در 12 دي ماه 87 روزنامه اعتماد ملي شبيه اين بحث را مطرح كرده و با مطلبي تحت عنوان "دولت توسعه گرا، تقويت متقابل دولت و مردم" به مدح دولت توسعه گرا در ايران و ضرورت روي كار آمدن آن در کشور پرداخته و همچون شهردار تهران از لزوم تنش زدايي در عرصه سياست خارجي سخن گفته است؛ مطلبي كه در برخي نكات نه تنها شبيه، بلكه عينا محتواي مقاله شهردار تهران را در بر گرفته است و اين عينيت را با كنار هم قرار دادن برخي عبارات مي توان بهتر مشاهده كرد:

"شرط استفاده از اين فرصت ها آن است كه دولت موفق شود گونه اي سياست خارجي معقول را در فضاي بيروني مديريت كند؛ سياست خارجي اي كه در آن مساله زمينه سازي براي توسعه، محور باشد. رها شدن سياست خارجي از ديدگاه هاي تهديدگرايانه مصرف، گامي مهم در اين مسير است. دولت توسعه گرا در سياست خارجي خود به گذر از ديدگاه هاي احساساتي به سوي واقع گرايي نيازمند است. اين گذار را مي توان رنسانس سياست خارجي ايران ناميد؛ رنسانسي كه در نهايت، ميزان تنش با دنياي بيرون را براي ايران كاهش مي دهد. اين تنش زدايي، بسياري از فرصت هاي موجود در محيط بين المللي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد؛ فرصت هايي كه نياز ضروري ايران در روند توسعه هستند."

 10. به نظر مي رسد تدقيق در موارد مورد اشاره مي تواند به اندازه كافي گوياي بسياري از مسايل باشد؛ اينكه رهبر معظم انقلاب حتي در سخنان خود تاكيد مي كنند از بكار بردن لفظ توسعه به خاطر بار معنايي خاص آن امتناع مي كنند و از دهه پيشرفت و عدالت سخن مي گويند، اما همزمان برخی چهره های سیاسی با تلفیق "دولت توسعه گرا" و "تنش زدایی در دیپلماسی" می خواهند معجونی از گفتمان های حاکم بر دولت های سازندگی و اصلاحات را به عنوان نسخه پیش برنده جامعه ارائه دهند، نشان می دهد اصلی ترین آسیب های پیش روی انقلاب در سالهای آینده حول چه محورها و مسایلی پیش خواهد آمد. به عبارت دیگر، نداشتن درک عمیق، دقيق و صحیح از برخی مبانی و اصول انقلاب و گفتمان مدنظر رهبر انقلاب، همان آسیبی است که اگر چه در دراز مدت، اما بوسیله تکنوکرات ها پتانسیل اجرا خواهد داشت؛ ارتجاعی که البته بزرگترین مانع آن، ملت خواهد بود.

*                   *                   *

از سرزنش مدعی آهنگ ملال است؛ دیوانگی کوی حسین (ع) عین کمال است ...


برچسب‌ها: قالیباف, تکنوکرات, دولت توسعه گرا, تنش زدایی
+ نوشته شده در  شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱ساعت ۲:۵۸ ب.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  |