آقای محتشمی پور، جهت يادآوري
همواره در اين فكر بوده ام كه در بين اصلاح طلبان دسته بندي به نام معتدل- افراطي وجود دارد يا نه و عليرغم ميل باطني ام اين دسته بندي را پذيرفته ام، اما برخي اوقات متوجه مي شوم كه حرف دلم پيرامون اين عده بيش از هر چيز ديگه صدق مي كنه چرا كه اين جماعت سر و ته يك كرباس هستند و اصولا پديده اصلاح طلبي در جامعه ما با توجه به اون چيزي كه تا الان خودش رو معرفي كرده با ادعاي پيروي از خط امام (ره) و انقلاب و ... يك پارادوكس بزرگه.
علي اكبر محتشمي پور (برادر زن سيد مصطفي تاج زاده) در اظهارات اخير خودش در اصفهان گفته:
"فرقه مصباحيه به دنبال ريشهکن کردن افکار امام است"، "هيچ تفاوتي بين فرقه مصباحيه و طالبان و جاهلان صدر اسلام وجود ندارد "، "نظارت استصوابي با روح قانون اساسي مغايرت دارد " و ...
جداي از سطح سخيف استدلال ها و ادله محتشمي پور در حمله به شخصيت معنوي آيت الله مصباح كه بيش از هر چيز نشان از ضعف در منطق سخن او دارد و سايت رجانيوز هم به خوبي علت حسادتهاي امروز شخصيتهاي كم وزني همچون محتشمي پور به آيت الله مصباح رو توضيح داده، جا داره نكته اي در باب سخنان اخير وي بيان شود:
محتشمي پور كه در دولت ميرحسين موسوي متصدي وزارت كشور بوده با صراحت گفته: "اگر قانوني باشد که روح انتخاب را از مردم بگيرد با قانون اساسي مغايرت دارد"، لذا نظارت استصوابي با روح قانون اساسي مغايرت دارد ولو اينکه در مجلس چهارم به تصويب رسيده باشد و کدام عقل سليمي چنين چيزي را مي پذيرد؟
اما امثال بنده كه حتي متعلق به نسل سوم هستيم نيز از نامه سال 66 محتشمي پور به امام و پاسخ ايشان به وي اطلاع داريم كه محتشمي پور در مورد نهضت آزادي از امام چنين سوال كرد:
"در حالي كه ماده 30قانون انتخابات از جمله شرايط تاييد صلاحيت داوطلبان نمايندگي مجلس شوراي اسلامي را:
الف) اعتقاد و التزام عملي به اسلام.
ب) اعتقاد و التزام عملي به نظام جمهوري اسلامي ايران.
ميداند، آيا نهضت آزادي صلاحيت دارد كه در انتخابات مجلس شوراي اسلامي شركت نموده و نمايندهاي در مجلس داشته باشد؟
و حضرت امام (ره) نيز در پاسخ به وي چنين مي نويسند:
پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت ميدهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكا است، و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است ؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است كه شايد آمريكاي جهانخوار را، كه هرچه بدبختي ملت مظلوم ايران و ساير ملتهاي تحت سلطه او دارند از ستمكاري اوست، بهتر از شوروي ملحد ميدانند. و اين از اشتباهات آنها است ... ضرر آنها، به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بيمورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تاويلهاي جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهكهاي ديگر، حتي منافقين اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان، بيشتر و بالاتر است... نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بياطلاع از مقاصد شوم آنان هستند ميگردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود، و نبايد رسميت داشته باشند.
خيلي نمي خواهم بحث كنم كه آيا الان كساني كه رد صلاحيت شده اند هم چون نبوي و آرمين و رضا خاتمي و... مصداق سخنان امام هستند يا نه چون بايد در جاي خودش بحث شه كه اينها از نهضت آزادي هم به مراتب بدتر هستند اما نكته اصلي در اينه كه آقاي محتشمي پور سال 87 كه آيت الله مصباح رو به باد هتاكي گرفته و در نهايت هم از روند نظارت استصوابي و ... شكايت مي كنه همان كسي است كه در زمان حيات امام (ره) به ايشان نامه نوشت و در مورد حذف يك گروه سياسي در عرصه فعاليت سياسي كشور سوال كرد و امام (ره) نيز با تاييد چنين نظارتي در عمل، خواهان حذف اين گروهك از عرصه سياست كشور مي شوند...
آيا آقاي محتشمي پور كه به همين زودي تغيير موضع مي دهد و پاسخ امام خطاب به خودش را اين چنين فراموش مي كند، اصلا صلاحيت صحبت پيراون شخصيت هايي همچون آيت الله مصباح را دارد؟

مشكل بزرگ امثال آقاي مصباح در اين است كه همچون دين فروشان امروز كه تنها ادعاي پيروي از خط امام را دارند "نان را به نرخ روز" نخورده اند و به جاي آنكه سياست را بر مبناي تفكرات هابز و لاك و ماكياولي و ... دنبال كنند به دنبال آن چيزي بوده اند كه "اسلام" آن را خواسته است.
نمي خواستم اين را خطاب به آقاي محتشمي پور بنويسم اما دريغ كه سخنان گوهربار حضرت روح الله روز به روز مصاديق خويش را بهتر پيدا مي كند، آنجا كه به خوبي تغيير مسير برخي روحانييون را به تندي نكوهش مي كند و البته اين تغيير مسير مي تواند در عرصه هاي گوناگون مصاديق خاص خود را داشته باشد همچون محتشمي پور كه نامه سال 66 خود به امام را فراموش كرده و امروز طور ديگر سخن مي گويد...
"ديروز مقدس نماهاي بي شعور ميگفتند دين از سياست جداست و مبارزهي با شاه حرام است ، امروز ميگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! ديروز حجتيهاي ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحهي مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمهي شعبان را به نفع شاه بشكنند ، امروز انقلابي تر از انقلابيون شدهاند! ... اگر بر فرض محال حاكميت فكري از آن روحاني نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلابي جواب خدا و مردم را چه ميدهد ؟"