علی اکبر صالحی و سعید جلیلی؛ نماد دو گفتمان در دیپلماسی
1. از همان روزهای نخست پس از سوم تیر 84، انتخاب کابینه توسط رییس جمهور جدید اصلی ترین بحث در محافل مختلف بود. بعد از انتشار اسامی وزرای پیشنهادی احمدی نژاد به مجلس هفتم، آنچه که به درست برخی مذاق ها را تا حدی تلخ کرده بود اسامی آنهایی بود که سوم تیری نبودند. سوم تیری نه به این معنا که چون به احمدی نژاد رای نداده بودند، پس نباید در دولت می بودند، به این معنا که فاقد برخی از مبانی گفتمانی انقلاب بوده و حداقل سابقه آنها نشان می داد بیشتر در جبهه تکنوکرات ها یا راست سنتی که در بسیاری از مولفه های کلان، سنخیتی با مبانی انقلاب نداشتند تعریف می شدند.
طهماسب مظاهری، داوود دانش جعفری، مصطفی پورمحمدی، محمد جهرمی و ... سر آمدهای این موضوع بودند.
2. علیرغم مساله مذکور در آن برهه، این موضوع قابل فهم بود که رییس جمهور جدید که به معنای واقعی کلمه فراتر از اراده و خواست احزاب، کانون های قدرت و ثروت و بسیاری دیگر از چهره های سیاسی مورد انتخاب مردم قرار گرفته است، نمی تواند در همان قدم اول همه وزرا و کابینه را از یک جنس انتخاب کند. طبیعی بود که ردپای راست سنتی (پورمحمدی) تا چهره های نزدیک به احمد توکلی (طهماسبی و فرشیدی) ، علی لاریجانی (متکی)، محمد رضا باهنر (زاهدی) محسن رضایی (دانش جعفری) و ... در دولت به چشم بخورد اما انتظار عمومی تغییرات تدریجی و پر رنگ شدن سوم تیری ها در دولت بود. در برخی تغییر و تحولات نیز این اتفاق افتاد اما حوزه های مغفول در دولت نهم، نه تنها در دولت دهم ترمیم نشد بلکه حضور افراد خاص در بسیاری از قسمت های کلیدی دولت منجر به تغییر بسیاری از فرضیه ها گشت.
3. دولت دهم تشکیل شد و این معضل دولت نهم در آن حفظ شد. اما دیگر این مساله قابل قبول نبود که نماینده های آقایان ایکس و ایگرگ در دولت جدید باشند، فضای سیاسی 88 با 84 به شدت تفاوت داشت و حضور بسیاری از افراد در دولت، معنا نداشت. البته احمدی نژاد در زمینه عزل برخی افراد بجا عمل کرد، اما وقتی بهترین ها از دولت رفته و چهره های خاصی جای آنها را پر کردند، معادله کاملا تغییر کرد.
4. اما مساله بدین جا خاتم نشد و علاوه بر رفتن بهترین ها، و پر شدن جای آنها توسط پر حاشیه ترین ها، بعضی تغییرات لطف چندانی نداشت. به عنوان مثال رفتن منوچهر متکی و آمدن علی اکبر صالحی تفاوت چندانی در عمل نداشت و نه متکی توانسته بود در دوره حضورش در وزارت خارجه نمره خوبی کسب کند و نه صالحی نشان داد که می تواند چهره ای انقلابی در دستگاه دیپلماسی باشد، لذا اظهارات اخیر وی در سفرش به عربستان که در نشست خبری خود اعلام کرده برای دولت عربستان آرزوی توفیق دارد و به عیادت سعود الفیصل همتای عربستانی اش در بیمارستان رفته است، نه تنها عجیب نیست که کاملا قابل فهم و پیش بینی پذیر می باشد.

در آغوش گرفتن وزیر خارجه آل خلیفه توسط صالحی در سفر به امریکا
5. دولت دهم نتوانست در بسیاری از حیطه ها انقلابی عمل کند. جدای از بسیاری از عزل و نصب ها که بوضوح نقش یک نفر در آنها عیان است، در بسیاری دیگر از آمد و شدها، تنها چهره ها تغییر کرد و اقدام مثبت و خاصی صورت نگرفت. صالحی انسان محترمی است اما تنها چیزی که نیست، انقلابی است! انقلابی معنایش این نیست در نشست خبری در عربستان فریاد مرگ بر آل سعود سر دهد، اما وقتی یک نفر در چنین جایگاهی آن هم در شرایط فعلی منطقه در برابر همه خبنگاران برای دولت خبیث آل سعود آرزوی توفیق می کند و به عیادت وزیر خارجه آن دولت در بیمارستان می رود، نشان می دهدتا چه میزان مبانی انقلاب را فهمیده و به تبع آن می تواند انقلابی عمل کند.
6. احمدی نژاد در دولت نهم در عرصه سیاست خارجی اقدامات کم نظیر و به شدت قابل دفاعی انجام داد. از جمله آنها مطرح کردن مساله هولوکاست بود. این مساله البته تطابقی با علوم سیاسی و عرف بین الملل نداشت، همانطور که صدور حکم اعدام انقلابی سلمان رشدی توسط امام راحل با هیچ کدام از مبانی بین الملل و عرف های سکولار جهان مدرن قابل فهم نبود، همانطور که وقتی رهبر انقلاب در اواسط دهه 70 دستور عدم پذیرش سفرای اروپایی به تهران را داد، این مساله در عرف دیلماتیک قابل فهم نبود اما همه اینها در منطق انقلاب 57 و "آرمانگرایی توام با واقع بینی" به خوبی قابل فهم بود و به همین علت همواره مورد هجمه تجدید نظرطلبان، لیبرال ها، سوسیالیست ها، سکولار ها و در یک کلمه "غیر انقلابی ها" قرار می گرفت.
اما مدتهاست دولت احمدی نژاد به خیلی از عرف های بین المللی تن می دهد. این ادعا البته مطلق نیست. رییس جمهور در عرصه تقابل با رژیم صهیونیستی همچنان همان احمدی نژاد است اما اگر شخص او را شامل این نقد ندانیم، بسیاری از اقداماتی که به صورت غیر منتظره در دستگاه دیپلماسی کشور رخ می دهد نه ضروری است و نه در چارچوب انقلاب قابل فهم است. در آغوش گرفتن وزیر خارجه بحرین توسط صالحی در امریکا، در عرف دیپلماتیک عجیب نیست اما در عرف انقلاب اسلامی افتضاح است! کسی نمی گوید صالحی باید با همتای بحرینی اش برخورد فیزیکی کند اما اقدامات غیر ضروری که معنای خاص خودش را در عرصه عمومی و رسانه دارد، مساله مهمی است؛ به این اضافه کنید اظهارات اخیر جناب صالحی در عربستان و از همه مهم تر پیام تسلیت رییس جمهور برای درگذشت ولیعهد عربستان در چند ماه قبل را.
7. تفاوت دیپلمات های تکنوکراتی مانند علی اکبر صالحی، با دیپلمات های انقلابی مثل سعید جلیلی را می توان به سادگی درک کرد و گلایه اصلی از احمدی نژاد آنجاست که چرا طی این چند سال، امثال جلیلی در دولت کم و کمتر و امثال صالحی بیشتر و بیشتر شدند.
مدتهاست خبری منتشر شده که "جلیلی در یکی از مذاکرات با 1+5 وقتی طرف غربی ایران را در صورت نپذیرفتن شروط تهدید به حمله نظامی می کند، پای مصنوعی خود را در آورده، روی میز گذاشته و می گوید این پایم را در جنگ قبلی دادم، این پایم را هم در جنگ بعدی خواهم داد"

حضور سعید جلیلی بر سر مزار شهید عماد مغنیه در لبنان
این خبر تاکنون تکدیب نشده، البته راوی موثقی داشته اما حتی بر فرض تکذیب این مساله –که با توجه به شخصیت جلیلی کاملا باور پذیر است- عملکرد وی طی 5 سال اخیر در مذاکرات، نشان داده خلاء فردی مانند او در وزارت خارجه این روزها چقدر محسوس است. از همه مهم تر در این مدت هنوز کسی نتوانسته کوچکترین نقد منطقی به رفتار وی بیان کند و در عین حال رفتارهای انقلابی او آنقدر آشکار بوده که بی بی سی نیز به صراحت اعتراف می کند "رفتار وی یادآور رفتار سیاستمداران صدر انقلاب بهمن 1357 است"
جلیلی در عین رعایت حداقل های چارچوب های عرصه دیپلماسی که تزاحمی نیز با آرمانگرایی و انقلابی بودن ندارد، رفتارهای غیر عرف و در عین حال افتخار آمیزی در این عرصه از خود نشان داده، اقداماتی که حس افتخار را در وجود هر شیعه ایرانی زنده می کند.
تردد ساده در میان مردم، استفاده از ماشین سواری پراید، حمل ساده چمدان خود در فرودگاه و ... آن چیزهایی است که همه دیده و شنیده اند و نیازی به بازگو کردن ندارد، اما همراه کردن سید ناصر حسینی پور جانباز دفاع مقدس که مانند خودش یک پایش را در جنگ از دست داده، به سفر بغداد و استناد به وی در برابر چهره های غربی مبنی بر نقض مسلم حقوق بشر توسط آنها علیه ایران، از جمله رفتارهایی است که فهم آن برای خیلی ها از جمله تکنوکرات ها، انقلابی نمایان و ... خارج است.
8. ما انتظارات گزافی از دکتر احمدی نژاد نداشتیم. ما فقط می گفتیم حیف توست که اطرافیانت را مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و در بهترین حالت صالحی و ... تشکیل دهند! حلقه واقعی و سوم تیری احمدی نژاد امثال جلیلی، الهام، داوودی، لنکرانی، فتاح و همه آنهایی بودند که این روزها تعدادشان در دولت کمتر از همیشه شده است.
برچسبها: سعید جلیلی, علی اکبر صالحی, سوم تیر
