.:: دست نوشته های یک دانشجو ::.

امام (ره) چگونه با نرمش قهرمانانه بحران بنی صدر را مدیریت کرد؟!

ظاهرا همچنان تحلیل ها درباره بکارگیری تعبیر «نرمش قهرمانانه» در سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب ادامه دارد و خیلی ها با تعجب! درباره چون و چرایی طرح این مساله بحث و گفتگو می کنند، اما به نظر می رسد این موضوع هیچ نکته جدید و عجیبی به همراه ندارد و ریشه تاریخی درازمدتی هم دارد؛ این فقط یک نمونه است:

سال 1358 امام خمینی موظف به تنفیذ بنی صدر نبود بلکه این اختیار را داشت که او را تنفیذ کند یا نکند اما علیرغم میل باطنی اش این کار را کرد و بعدها در نامه تاریخی عزل حسینعلی منتظری در فروردین 68 نوشت که «و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم.»

 این تنها یک نمونه از مشی عملی امام (ره) در بکارگیری تاکتیک «نرمش قهرمانانه» بود که برکاتش در سالهای آینده برای جمهوری اسلامی و همان مردمی که به بنی صدر رای دادند مشخص شد. بگونه ای که بنی صدر کمتر از دو سال بعد، به همراه مسعود رجوی مفتضحانه از کشور گریخت و همان مردمی که به او رای دادند با شعار «مرگ بر بنی صدر» در خرداد 1360 او را بدرقه کردند. 

اما فقط تصور کنیم که در روز تنفیذ بنی صدر، امام تاکتیک «نرمش قهرمانانه» را بکار نمی گرفت و بعد از رای 10 میلیونی مردم، او را به ریاست جمهوری منصوب نمی کرد، الان سی سال همه و همه باید جواب می دادند که بنی صدر مظلوم واقع شد و نگذاشتند در این کشور به خلق الله خدمت کند!


برچسب‌ها: نرمش قهرمانانه, امام خمینی
+ نوشته شده در  شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۲ساعت ۱:۱ ب.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

امام خمینی (ره)  و حیات باطنی انسان

در بیست و سومین سالگرد وفات خمینی کبیر، بازخوانی یکی از مقالات سید مرتضی آوینی به همین مناسبت خالی از لطف نیست:

در سالگرد آن واقعه عظیمی که در چهاردهم خرداد ماه سال 1368 رخ داد یک بار دیگر باید به همان حقیقتی توجه یافت که این واقعه را معنا بخشیده است .

حضرت امام امت (ره) انسانی از زمره دیگر انسان ها نبود و در میان بزرگان تاریخ نیز افرادی چون او بسیار نیستند ؛ اما تاریخ، آن سان که امروزی ها نگاشته اند ، نمی تواند قدر بزرگ مردانی چون حضرت امام (ره) را دریابد.


«تاریخ تمدن»، آن سان که غربی ها نگاشته اند ، «تاریخ غلبه انسان ها بر طبیعت است درجهت تمتعی مسرفانه.» آنان ، به مقتضای همین روح عصیانگری که در بشر امروز دمیده شده است ، انگاشته اند که پیشینیان نیز غایتی جز این نداشته اند و لذا از حقیقت وجود انسان بر کره خاک غفلت کرده اند .

حیات انسان در این سیاره کوچک که سفینه ای آسمانی بر پهنه اقیانوس بیکران فضای اثیری است ، تاریخ دیگری نیز دارد که «تاریخ باطنی» اوست ؛«تاریخ تمدن» تاریخ حیات ظاهری انسان و «تاریخ انبیا » تاریخ حیات باطنی او .

انسان ظاهری دارد و باطنی ، جسمی دارد و روحی..... و آنان که روح را انکار دارند عجب نیست اگر تاریخ زندگی بشر را منحصر به تاریخ تمدن بنگارند و تاریخ تمدن را نیز از نظرگاه «تکامل تاریخی ابزار» بنگرد ..... و به تبع آن، امروز عنوان «بزرگان تاریخ» فقط به کسانی اطلاق شود که راه تصرف مسرفانه و بی محابای انسان را در طبیعت همواره داشته اند .

آنان انسان را معده ای بزرگ می بینند که در طول تاریخ ابزارهای مناسبی برای سیر و پرخوردن و تمتع هر چه بیشتر از لذات حیوانی یافته است. وقتی تعریف انسان این باشد، تاریخ نیز منحصر خواهد شد در تاریخ تمدن و آن هم از این نظر گاه خاص. آنچه که در این روزگار به نام «تاریخ تمدن» خوانده میشود یک صورت وهمی و بدون واقعیت است که بشر جدید آن را بر گذشته خویش نیز اطلاق بخشیده است و لذا از انبیا و اسباط  ایشان در آن نشانی نیست.

«تاریخ سلاطین» نیز تاریخ قدرت طلبی ها و تعارض هایی است که بر خود بینی و خود پرستی و استکبار انسان ها بنا گشته است و این تاریخ نیز از آنجا که متعرض حیات باطنی انسان ها نمی گردد  نمی تواند موجودیت انبیا و او صیا و اسباط ایشان و معماران خانه حقیقت را معنا کند و بنابراین، هرگز نباید توقع داشت که در تاریخ تمدن و یا تاریخ ها ی مدون رسمی شان و قدر بزرگانی  چون حضرت امام (ره) که «معماران خانه حقیقت  وجود بشر» بوده اند شناخته گردد.

شیخ الانبیا حضرت ابراهیم نیز معمار خانه حقیقت در کره ارض بوده است و تا دنیا، دنیاست و انسان بر این سیاره خاکی باقی است، این خانه حصن حصینی است که بشر را از اغوای شیاطین و هبوط به اسفل درکات بهیمیت دور می دارد، اما کجا در تاریخ تمدن نامی و یادی از او می توان یافت؟ تاریخ حیات باطنی انسان مکه را «ام القرا» و مرکز زمین می داند. اما تاریخ تمدن اگر هم نیم نگاهی بدین واقعه عظیم از آن قبیله «جرهم» در جست جوی آب، زمزم را یافتند و در اطراف آن سکنا گزیدند و اولین اجتماع مدنی را بنیان نهادند و ....

چرا این ظاهربینی بر بشر امروز غلبه یافته است و او را تا بدین همه به سراب اندیشی و تنگ نظر ی کشانده؟ هر چه هست انسان امروز اگر چه هنوز مبدا شمارش روزها و سالها را بر هجرت این  رسول و تولد آن دیگری نهاده است ،اما دیگر قدرت انبیا را نمی شناسد و تا این جهل باقی است قدر حضرت امام را نیز نخواهد یافت، چرا که او نیز از احیا گران حیات باطنی انسان و بنیانگذاران خانه حقیقت است و انقلاب اسلامی ام القری این عصر است.

حضرت امام (ره) اگر چه ظاهر و باطن را شکست و با انقلاب اسلامی خانه حقیقتی را بنیان نهاد که کعبه دل های ناس است، ام القری است، بیت عتیق است و اسوه قیام ناس که نه شرقی است و نه غربی .

و بالاخره ، اگر چه تاریخ تمدن و تاریخ سلاطین معماران خانه حقیقت و احیاگران حیات باطنی بشر را فراموش کرده اند، اما «تاریخ حیات باطنی انسان» از ظاهر غفلت نکرده است. ظاهر جلوه باطن است و حجاب او، و اهل نظر می دانند  که اگر روزی حتی قرار شود که تاریخ حقیقی حیات ظاهری بشر را نیز بنویسند باید آن را بر اساس تحو لات باطنی انسان در طول تاریخ ، یعنی تاریخ دین و یا تاریخ انبیا معنا کنند . باید تاریخ جهان را از نو نگاشت، تا انسان بداند که حقیقتا بر او چه گذشته است.

منبع: کتاب آغازی بر یک پایان صفحه ی 13


برچسب‌ها: سید مرتضی آوینی, امام خمینی, ره
+ نوشته شده در  جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ساعت ۳:۱۴ ب.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  |