.:: دست نوشته های یک دانشجو ::.

تفاوت دو گفتمان در سیاست خارجی به زبان ساده

هم ظریف و هم جلیلی در سفرهای خود به لبنان، در اقدامی درست و اصولی بر سر مزار عماد مغنیه رفته و به آن ادای احترام کردند، اما:
 
 
اقدام یکی از دید امریکایی ها یک رفتار طبیعی بود و به آن اعتراضی نداشتند،

و اقدام دیگری با واکنش سریع دولت امریکا مواجه شد و کیتلین هایدن سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، با محکوم کردن اقدام ظریف گفت: «مغنیه عامل برخی اقدامات تروریستی وحشتناک بود که به کشته شدن صد‌ها بی‌گناه از جمله شماری از شهروندان آمریکا انجامید.»

این از نتایج سحر تفاوت دو رویکرد در دیپلماسی است، در اولی نه تنها برایت تعیین تکلیف نمی کنند که می توانی سر قبر چی کسی بروی یا نه، که حتی می گویند غنی سازی را روی 20% متوقف کنی هم ما راضی هستیم.

 
در رویکرد دوم، بخشی از پول خودت را با منت در 8 نوبت به خودت پس می دهند و آخرش هم می گویند حق نداری سر قبر فلانی و فلانی بروی ...

این چند خط در دفاع یا رد دو چهره نیست، توصیف تفاوت زمین تا آسمان دو رویکرد در سیاست خارجی است، اما به زبانی ساده! جواد ظریف برای من شخصیت قابل احترامی است، تردیدی هم ندارم از من و امثال من دلش بیشتر برای این کشور و اسلام نسوزد، کمتر نمی سوزد اما وقتی چارچوب های کلانی که با آن می خواهد کار را مدیریت کند دارای اشکالات اساسی و پر از تناقض است، هر چقدر هم بیشتر تلاش کند، نتیجه بدتری می گیرد...


برچسب‌ها: سعید جلیلی, جواد ظریف
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۲ساعت ۱۱:۳۵ ب.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

6 نكته در باب حضور همزمان جليلي و لنكراني

1. جليلي و لنكراني قطعا با هم رقابت نخواهند كرد و يك نفرشان در صحنه خواهد بود، لذا هر كس هر كدام شان را كه اصلح مي داند تبليغش را كند؛ در نهايت انشالله سبد راي يكي خواهد بود؛ آن هم در برابر هاشمي.

2. شايد در ابتداي ثبت نام جليلي تصور مي شد كه بايد لنكراني بلافاصله كناره گيري كند اما استفاده از فرصت تبليغاتي صدا و سيما در نقد هاشمي و اعوان و انصارش و دو تريبوني شدن يك گفتمان، فرصت بسيار خوبي است. ضمن اينكه به هر علت اگر يكي شان از صحنه انتخابات حذف شود، ديگري حضور دارد. مثلا جليلي را مي خواهند با پرونده هسته اي يكي نشان دهند و فشار را بر او براي خالي كردن صحنه زياد كنند، يا لنكراني را حتي پيشاپيش احتمال رد صلاحيت اش را مطرح كرده اند و انواع فشارها براي شوراي نگهبان در اين باره را به اوج رسانده اند، لذا در هر صورت حضور هر دو در عرصه فوايد متعدد و فراواني دارد.

    

3. در حال حاضر همچنان جليلي و لنكراني را بسيار نزديك مي دانم. هر دو بسيار با تقوا و مخلص هستند، هيچ كدام به خاطر حب قدرت وارد عرصه نشده اند، سابقه مديريتي هر دو بسيار مثبت بوده، هر دو بي حاشيه بودن و كارآمدي شان را ثابت كرده اند و در افكار عمومي افراد خوشنامي محسوب مي شوند، اما با توجه به اينكه برنامه هاي جليلي هنوز منتشر نشده و تيم اصلي او مشخص نشده، لنكراني را به علت مشخص بودن اهم برنامه هايش و افراد اصلي شكل دهنده تيم مديريتي اش (داوودي، فتاح، ميركاظمي، سليماني، زارعي، هاشمي، اسكندري، صمصامي، تقي پور،  برقعي، رضواني و ... ) اصلح مي دانم و الويت ام اوست؛ هر چند در اين بين باز هم بايد بر گفتمان واحد اين دو و اينكه در نهايت يكي در صحنه است تاكيد كرد و به هيچ عنوان نبايد آنها را رقيب ديگري جلوه داد. (امري كه طرفداران هاشمي، قاليباف و مشايي به شدت دنبال مي كنند.)

4. تا اين لحظه به نظر مي رسد مقبوليت سعيد جليلي بيشتر است و براي مردم چهره شناخته شده تري محسوب مي شود، اين پتانسيل را نه تنها نبايد ناديده گرفت كه بايد تقويت كرد؛ چرا كه اگر به هر دليلي دو قطبي بين هاشمي و جليلي بشود؛ طبق فرمايش خود علامه مصباح بايد از اصلح به صالح عدول كرد چون آن زمان ديگر اختلاف اصلح و صالح مطرح نيست؛ اختلاف بين صالح و فردي است كه اصل نظام را تهديد مي كند.

آقاي مصباح در اين باره در فروردين امسال در ديدار با اعضاي موتلفه فرموده اند: اگر در انتخابات امر دایر شد بر اصولگرا و اصلاح طلب، همه باید بر روی اصولگرا اتفاق کنند و نظرات دیگر خود را کنار بگذارند و بر روی شخصی اجماع کنند که در مقابل آنها رأی داشته باشد.

5. از آنجايي كه به احتمال بسيار زياد دو قطبي انتخابات پيش رو تقابل گفتمان "انقلاب و مقاومت" با گفتمان "سازش با محوريت هاشمي" است؛ وزنه اي مانند ايت الله مصباح نقش كليدي در اين عرصه خواهد داشت. وزنه اي كه تا اين لحظه بر آقاي لنكراني نظر مثبت تري دارند. هر چند اين مساله نبايد منجر به اختلاف ميان خودي ها شود و قطعا اگر آراي عمومي به سمت جليلي باشد، اين وزنه همانجا در برابر هاشمي خود را نشان خواهد داد؛ انشالله.

6. يك يا حسين (ع) ديگر ...


هنوز فرصتي براي تاييد كامنت هاي اين پست بدست نيامده است. انشالله تا چند روز آينده ...


برچسب‌ها: انتخابات ریاست جمهوری یازدهم, باقری لنکرانی, سعید جلیلی, هاشمی رفسنجانی
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت ۵:۵۹ ب.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

امروز ميگويند به جای اصلح به صالح مقبول رای بده، فردا مي‌گويند از ترس افسد به فاسد مقبول رأي بده!

این روزها که مجددا دوگانه جعلی اصلح نامقبول و صالح مقبول مطرح شده است و عده ای می گویند ما که می دانیم فلانی یا فلانی اصلح هستند و از دیگران بهتر هستند و هیچ ایرادی ندارند اما رای ندارند! بازخوانی بخشی از گفتگوی خواندنی وحید جلیلی در بهمن ماه سال ۹۰ با رجانیوز ، خالی از لطف نیست:

"يكي از اتفاق‌هايي كه بايد بيفتد، مبارزه با نوعی از فساد سياسي است كه متأسفانه در انتخابات توسط يك‌سري از نمادهاي اصول‌گرايي نهادينه شده است. كسي كه مي‌گويد در شرايطي كه اصلح وجود دارد، شما بياييد به صالح مقبول! رأي بدهيد ـ‌كه خودش يك دروغ بزرگ است‌ـ فردا روزي از او بعيد نيست كه بگويد در شرايطي كه صالح وجود دارد، شما بياييد به فاسد مقبول رأي بدهيد كه افسد رأي نياورد. يعني به جاي اينكه پيشرفت نظام و مسير حركت نظام را به سمت رفتن به سوي اصلح طراحي كنيم و پيش ببريم، دقيقاً دارند برعكس عمل مي‌كنند كه من به اينها مي‌گويم جريانات برانداز "یستَدَلَّ عَلَی ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ". يكي از آنها "تَقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَأخیرِ الاَفاضِلِ". بعد اينها چه مي‌گويند؟ می‏گویند با اينكه مي‌دانيد ما صلاحيت بالايي نداريم و اصلح نيستيم، بياييد به ما رأي بدهيد كه براندازها رأي نياورند! من مي‌گويم تو خودت برانداز هستي. كسي هستی كه داری سلسله مراتب نظام جمهوري اسلامي را جوري مي‌چينی كه اصلح در آن حذف شود."


برچسب‌ها: وحید جلیلی, سعید جلیلی, باقری لنکرانی, اصلح نامقبول
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲ساعت ۲:۲۰ ق.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  | 

علی اکبر صالحی و سعید جلیلی؛ نماد دو گفتمان در دیپلماسی

1. از همان روزهای نخست پس از سوم تیر 84، انتخاب کابینه توسط رییس جمهور جدید اصلی ترین بحث در محافل مختلف بود. بعد از انتشار اسامی وزرای پیشنهادی احمدی نژاد به مجلس هفتم، آنچه که به درست برخی مذاق ها را تا حدی تلخ کرده بود اسامی آنهایی بود که سوم تیری نبودند. سوم تیری نه به این معنا که چون به احمدی نژاد رای نداده بودند، پس نباید در دولت می بودند، به این معنا که فاقد برخی از مبانی گفتمانی انقلاب بوده و حداقل سابقه آنها نشان می داد بیشتر در جبهه تکنوکرات ها یا راست سنتی که در بسیاری از مولفه های کلان، سنخیتی با مبانی انقلاب نداشتند تعریف می شدند.

 طهماسب مظاهری، داوود دانش جعفری، مصطفی پورمحمدی، محمد جهرمی و ... سر آمدهای این موضوع بودند.

 2. علیرغم مساله مذکور در آن برهه، این موضوع قابل فهم بود که رییس جمهور جدید که به معنای واقعی کلمه فراتر از اراده و خواست احزاب، کانون های قدرت و ثروت و بسیاری دیگر از چهره های سیاسی مورد انتخاب مردم قرار گرفته است، نمی تواند در همان قدم اول همه وزرا و کابینه را از یک جنس انتخاب کند. طبیعی بود که ردپای راست سنتی (پورمحمدی) تا چهره های نزدیک به احمد توکلی (طهماسبی و فرشیدی) ، علی لاریجانی (متکی)، محمد رضا باهنر (زاهدی) محسن رضایی (دانش جعفری) و ... در دولت به چشم بخورد اما انتظار عمومی تغییرات تدریجی و پر رنگ شدن سوم تیری ها در دولت بود. در برخی تغییر و تحولات نیز این اتفاق افتاد اما حوزه های مغفول در دولت نهم، نه تنها در دولت دهم ترمیم نشد بلکه حضور افراد خاص در بسیاری از قسمت های کلیدی دولت منجر به تغییر بسیاری از فرضیه ها گشت.

 3. دولت دهم تشکیل شد و این معضل دولت نهم در آن حفظ شد. اما دیگر این مساله قابل قبول نبود که نماینده های آقایان ایکس و ایگرگ در دولت جدید باشند، فضای سیاسی 88 با 84 به شدت تفاوت داشت و حضور بسیاری از افراد در دولت، معنا نداشت. البته احمدی نژاد در زمینه عزل برخی افراد بجا عمل کرد، اما وقتی بهترین ها از دولت رفته و چهره های خاصی جای آنها را پر کردند، معادله کاملا تغییر کرد.

 4. اما مساله بدین جا خاتم نشد و علاوه بر رفتن بهترین ها، و پر شدن جای آنها توسط پر حاشیه ترین ها، بعضی تغییرات لطف چندانی نداشت. به عنوان مثال رفتن منوچهر متکی و آمدن علی اکبر صالحی تفاوت چندانی در عمل نداشت و نه متکی توانسته بود در دوره حضورش در وزارت خارجه نمره خوبی کسب کند و نه صالحی نشان داد که می تواند چهره ای انقلابی در دستگاه دیپلماسی باشد، لذا اظهارات اخیر وی در سفرش به عربستان که در نشست خبری خود اعلام کرده برای دولت عربستان آرزوی توفیق دارد و به عیادت سعود الفیصل همتای عربستانی اش در بیمارستان رفته است،  نه تنها عجیب نیست که کاملا قابل فهم و پیش بینی پذیر می باشد.

در آغوش گرفتن وزیر خارجه آل خلیفه توسط صالحی

در آغوش گرفتن وزیر خارجه آل خلیفه توسط صالحی در سفر به امریکا

 5. دولت دهم نتوانست در بسیاری از حیطه ها انقلابی عمل کند. جدای از بسیاری از عزل و نصب ها که بوضوح نقش یک نفر در آنها عیان است، در بسیاری دیگر از آمد و شدها، تنها چهره ها تغییر کرد و اقدام مثبت و خاصی صورت نگرفت. صالحی انسان محترمی است اما تنها چیزی که نیست، انقلابی است! انقلابی معنایش این نیست در نشست خبری در عربستان فریاد مرگ بر آل سعود سر دهد، اما وقتی یک نفر در چنین جایگاهی آن هم در شرایط فعلی منطقه در برابر همه خبنگاران برای دولت خبیث آل سعود آرزوی توفیق می کند و به عیادت وزیر خارجه آن دولت در بیمارستان می رود، نشان می دهدتا چه میزان مبانی انقلاب را فهمیده و به تبع آن می تواند انقلابی عمل کند.

 6. احمدی نژاد در دولت نهم در عرصه سیاست خارجی اقدامات کم نظیر و به شدت قابل دفاعی انجام داد. از جمله آنها مطرح کردن مساله هولوکاست بود. این مساله البته تطابقی با علوم سیاسی و عرف بین الملل نداشت، همانطور که صدور حکم اعدام انقلابی سلمان رشدی توسط امام راحل با هیچ کدام از مبانی بین الملل و عرف های سکولار جهان مدرن قابل فهم نبود، همانطور که وقتی رهبر انقلاب در اواسط دهه 70 دستور عدم پذیرش سفرای اروپایی به تهران را داد، این مساله در عرف دیلماتیک قابل فهم نبود اما همه اینها در منطق انقلاب 57 و "آرمانگرایی توام با واقع بینی" به خوبی قابل فهم بود و به همین علت همواره مورد هجمه تجدید نظرطلبان، لیبرال ها، سوسیالیست ها، سکولار ها و در یک کلمه "غیر انقلابی ها" قرار می گرفت.

 اما مدتهاست دولت احمدی نژاد به خیلی از عرف های بین المللی تن می دهد. این ادعا البته مطلق نیست. رییس جمهور در عرصه تقابل با رژیم صهیونیستی همچنان همان احمدی نژاد است اما اگر شخص او را شامل این نقد ندانیم، بسیاری از اقداماتی که به صورت غیر منتظره در دستگاه دیپلماسی کشور رخ می دهد نه ضروری است و نه در چارچوب انقلاب قابل فهم است. در آغوش گرفتن وزیر خارجه بحرین توسط صالحی در امریکا، در عرف دیپلماتیک عجیب نیست اما در عرف انقلاب اسلامی افتضاح است! کسی نمی گوید صالحی باید با همتای بحرینی اش برخورد فیزیکی کند اما اقدامات غیر ضروری که معنای خاص خودش را در عرصه عمومی و رسانه دارد، مساله مهمی است؛ به این اضافه کنید اظهارات اخیر جناب صالحی در عربستان و از همه مهم تر پیام تسلیت رییس جمهور برای درگذشت ولیعهد عربستان در چند ماه قبل را.

7. تفاوت دیپلمات های تکنوکراتی مانند علی اکبر صالحی، با دیپلمات های انقلابی مثل سعید جلیلی را می توان به سادگی درک کرد و گلایه اصلی از احمدی نژاد آنجاست که چرا طی این چند سال، امثال جلیلی در دولت کم و کمتر و امثال صالحی بیشتر و بیشتر شدند.

 مدتهاست خبری منتشر شده که "جلیلی در  یکی از مذاکرات با 1+5 وقتی طرف غربی ایران را در صورت نپذیرفتن شروط تهدید به حمله نظامی می کند، پای مصنوعی خود را در آورده، روی میز گذاشته و می گوید این پایم را در جنگ قبلی دادم، این پایم را هم در جنگ بعدی خواهم داد"

حضور سعید جلیلی بر سر مزار شهید عماد مغنیه در لبنان

حضور سعید جلیلی بر سر مزار شهید عماد مغنیه در لبنان

 این خبر تاکنون تکدیب نشده، البته راوی موثقی داشته اما حتی بر فرض تکذیب این مساله –که با توجه به شخصیت جلیلی کاملا باور پذیر است- عملکرد وی طی 5 سال اخیر در مذاکرات، نشان داده خلاء فردی مانند او در وزارت خارجه این روزها چقدر محسوس است. از همه مهم تر در این مدت هنوز کسی نتوانسته کوچکترین نقد منطقی به رفتار وی بیان کند و در عین حال  رفتارهای انقلابی او آنقدر آشکار بوده که بی بی سی نیز به صراحت اعتراف می کند "رفتار وی یادآور رفتار سیاستمداران صدر انقلاب بهمن 1357 است"

 جلیلی در عین رعایت حداقل های چارچوب های عرصه دیپلماسی که تزاحمی نیز با آرمانگرایی و انقلابی بودن ندارد، رفتارهای غیر عرف و در عین حال افتخار آمیزی در این عرصه از خود نشان داده، اقداماتی که حس افتخار را در وجود هر شیعه ایرانی زنده می کند.

 تردد ساده در میان مردم،  استفاده از ماشین سواری پراید، حمل ساده چمدان خود در فرودگاه و ... آن چیزهایی است که همه دیده و شنیده اند و نیازی به بازگو کردن ندارد، اما همراه کردن سید ناصر حسینی پور جانباز دفاع مقدس که مانند خودش یک پایش را در جنگ از دست داده، به سفر بغداد و استناد به وی در برابر چهره های غربی مبنی بر نقض مسلم حقوق بشر توسط آنها علیه ایران،  از جمله رفتارهایی است که فهم آن برای خیلی ها از جمله تکنوکرات ها، انقلابی نمایان و ... خارج است.

 8. ما انتظارات گزافی از دکتر احمدی نژاد نداشتیم. ما فقط می گفتیم حیف توست که اطرافیانت را مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و در بهترین حالت صالحی و ... تشکیل دهند! حلقه واقعی و سوم تیری احمدی نژاد امثال جلیلی، الهام، داوودی، لنکرانی، فتاح و همه آنهایی بودند که این روزها تعدادشان در دولت کمتر از همیشه شده است.


برچسب‌ها: سعید جلیلی, علی اکبر صالحی, سوم تیر
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱ساعت ۴:۷ ق.ظ  توسط امیرحسین ثابتی  |